بسم الله
امشب بده بر درد دل درمانم ای دوست
وز حال ناسامان دل سامانم ای دوست
دارد میان زخم ها می میرد این جان
از فاصله و ز دوری جانانم ای دوست
آرام کن این تشنه غربت نشین را
آبی بده بر آتش نالانم ای دوست
اشک دمادم ؛ مشق هر روز و شبم شد
روزی نمانده در برم در شامم ای دوست
من تشنه وصل و دل از داغ جدائی
از دست رفته دلبرا بر بادم ای دوست
حالا که تقدیرم شده دوری ز یارم
من هر زمان از هجر در فریادم ای دوست
گرچه ندارم قیمتی نزد تو جانا
از عمق جان ، دست تو را خواهانم ای دوست
همچون کبوترهای مشتاق حریمت
آشفته و دلتنگ تو ناکامم ای دوست
دل و هوای حریمت ،چه بغض تنهایی
تو در کرانه قلبم همیشه لیلایی
اگرچه گم شده ام من میان عالم دون
تو ای ستاره قلبم همیشه پیدایی
ندارد این دل تنگم بجز تو امیدی
توئی برای دل من بزرگ دارائی
ضریح و گنبد زردت که نور قلب من است
ندیده عالم امکان چنین مسیحایی
آقای دلم دست من و دامانت
یک شب چه شود که من شوم مهمانت
آغوش حریم تو همه امیدم
ای کاش گره وا بکند دستانت
دلــ نــوشت:
*عید بر همگی مبارک باشه
خصوصا بر آقای قلبم، صاحب الزمان(عج)
*نقص های شعرهام رو ببخشین...
اما باید بگم اون اولی که نوشتم آخر از همه به ذهنم اومد و خاص...خلاصه برای من ...نمیدونم ...اسمش رو گذاشتم..." عیدی قلبم "
*در آخر هم...
از همگی التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج